نگاهی به فیلم اره به کارگردانی جمیز وان

» کتاب باید تبر باشد در دریای یخ بسته درون ما  «

فرانتس کافکا نویسنده شهیر چک

نگاهی به فیلم اره به کارگردانی جمیز وان

امید جهانمرد

اره فیلمی است که دیدنش دل می خواد. این که بشینی و له و لورده و خرد شدن شدن اعضای بدن آدم ها را ببینی هر حالی به آدم بدهد؛ قطعاً حال خوشی نیست و اره هم این را نمی خواد !

با اینحال این اثر به عقیده من یک شاهکار بلا منازع سینمایی است. شاهکاری که به هنر ابروئی بیش از پیش می بخشد و به فضیلت آن می افزاید.

اره اثری از جنس سینمای دیگر است.  جیگساو خدای غایب و دیوانه ای که به اره حکومت می کند هم زندگی می دهد و هم جان می گیرد؛  مرعوب می کند و نوید می دهد.

میلان کوندرا نویسنده ی شهیر چک تبار در کتاب هنر رمان می گوید … رمان همچون پژواک خنده خداوند به این جهان آمده ست.  جمیز وان هم به زعم من  با شنیدن چنین پژواکی نخستین بار دست به ساخت این فیلم دلهره آور زده.

باری اره بیش از هر چیز تم نمادین دارد. نمادی که شاخص ترینش آن عروسک بُت نمای ترسناک است که در لپ هاش حلقه های تو در توی قرمز رنگ دارد. عروسکی که نماد ابلاغ دستورات خدای سفاک اره است.

قدرت قاهره و مطلقی که به اره حکومت می کند؛ صدای غرای خود را به گوش آنان که در بند وی افتاده اند می رساند. عجبا که در عین حال این خود اوست که در این میان راه نجات از تله را به قربانیان یاد می دهد.

در هر حال نباید فکر کرد که راه نجات از تنبیه های گوناگون مالک اره ها به این سادگی هاست. گاهی باید زیاده از حد باهوش بود و اغلب باید به جسم خود آسیب  جدی زد تا کلید استخلاص پیدا شود.

***

شخصاً  در این خصوص بیش و کم اولین چیزی را که به یاد آدم می آورم؛ کافکا نویسنده شهیر چک تبار است.

کافکا پیامبر نویسندگان دنیا در جایی می گوید؛ » کتاب باید تبر باشد در دریای یخ بسته درون ما  «.  اره هم بدینسان از جنس تبر است؛ ضرب آهنگ وحشتناک آن می شکافد تا باطن توخالی زندگی را بر ملا و لو بدهد.

هر گاه کمی جزئی نگر تر شویم؛ فیلم اره شاید بیش از همه یاد آور داستان گروه محکومین اثر کافکا باشد که روزگاری به همت صادق هدایت این کتاب ارزشمند ترجمه و چاپ شد. در آنجا هم وضع بر همین منوال است.

از این رو گروه محکومین بیشترین قرابت را با این اثر سینمایی فاخر دارد. آدم های در تله افتاده جیگساو هم مثل آن فرد محکوم در گروه محکومین کافکا قرار است با دستگاهی خشن که با وسواس و به طرزی دقیق و قانونمند ساخته شده ساخته تنبیه شوند.

به عقیده ی من از روزی که اولین قسمت از اره ساخته شد و آن نوای پرتحکمی که دکتر گوردن را مخاطب می ساخت؛ طنین انداخت؛ دست کم حسی عجیب به مخاطب منتقل می کرد که گویا پیامبری نوظهور در سینما مبعوث شده .

بازی های جیگساو یا خدای اره در این اثر سراسر نمادین دینی، همگی مرگ آورند. مع الوصف به گفته خود او انتخاب با به تله افتادگانش می باشد  و گویا همه ی آنها نهایتاً راه فراری دارند اگر بتوانند؛ قانون بازی او را کشف کنند.

قانون خود عبارت دیگری است که به کرات در قسمت های 1 تا 8 اره تکرار می شود و  یکبار دیگر مرا به اصل کافکایی بودن این فیلم فاخر می کشاند.  این عبارت بیش از همه در معروف ترین رمان کافکا به نام محاکمه تکرار شده .

با اینحال نباید خیال کرد که قاتل اره بی دلیل کسی را می کشد. او حتی خودش را قاتل نمی داند چون در هر بازی راه مرگ و زندگی را به عمد به ارمغان می نهد.

جیگساو حتی این تنبیه های مرگ آور را مفید می داند. او تنبیه می کند و از قربانی خود می خواد ارزش زندگانی خود و زمان را در صورت نجات بیش از پیش بداند.

ساختار اره به گونه است که هر بخش پازلی است که تکه هائی از آن در بخش های بعدی پیدا می شود. جزئی از کلی بزرگتر که خود دیوانه وار و بی هدف به جلو می رود.

ساختار داستانی فیلم ابدا سیر منطقی ندارد و فهم جملات رمز گونه ی آن کار ساده ای نیست. داستان در اره 3 به گونه ای خارق العاده زیبا می شود و موسیقی هیجان آور آن به همراه مثلث عشقی آماندا و دکتر لین جراح دو بانوی زیبا از یک سو و جیگساو از سوی دیگر به اوج خود می رسد.

الگویی قانونمندی که این پیرمرد سرطانی شگفت انگیز با چهره ای بی حالت و مغبون خود به راه می اندازد؛ به زودی فراگیر شده و بازیگران و طرفداران دیگری هم پیدا می کند.

زخم خوردگان اره به گناه خود کم و بیش آگاهند هر چند در ابتدا اعتراف نمی کنند. در صف محکومین وی ربا خوار، قاضی خطاکار که روزی حکمی ناعادلانه داده و حتی خیانت پیشگان به چشم می خورد.

نگاهی به فیلم اره به کارگردانی جمیز وان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top